کد مطلب:122826 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

مناظره ی امام حسن مجتبی با معاویه و یارانش
روزی گروهی از یاران و مشاوران پلید معاویه نزد او گرد آمدند و به او گفتند: «حسن بن علی به مناسبتهای مختلف، نام و یاد پدرش را زنده می كند و هرچه می گوید مردم می پذیرند و فرمان می برند. صدای كفشهای انبوهی كه به سراغش می روند بلند است و كم كم دارد به مقامی كه سزاوار آن نیست می رسد! و در این باره خبرهای بدی به ما می رسد. بنابراین از تو می خواهیم او را نزد خود فراخوانی تا ما او را سرزنش كنیم و با زبان زشت بیازاریم و به او بگوییم كه پدرش، «عثمان» را به قتل رسانده است و او را وادار به اقرار كنیم.»

معاویه از این كار خودداری كرد و گفت: «هرگز نشده كه من با حسن بن علی در جایی بنشینم، مگر این كه از مقام او ترسیده و بیم آن را داشته ام كه مورد عیبجویی او قرار بگیرم. او زبان آورترین و فصیح ترین فرد «بنی هاشم» است. در ضمن بدانید كه اهل بیت رسول الله را هیچ كس نمی تواند سرزنش كند و به آنان ننگی را نسبت دهد یا از آنان عیبجویی كند.»

اما یاران معاویه بر خواسته ی خود پافشاری كردند. بالاخره معاویه تسلیم شد و قاصدی را به دنبال امام حسن فرستاد، و او را به نزد خود دعوت كرد.

وقتی پیغام به حضرت رسید، آن بزرگوار به خداوند متعال پناهنده شد و



[ صفحه 267]



عرض كرد: «بارالها! از بدیهای این گروه به تو پناه می برم و از تو می خواهم كه زشتیهای آنان را به خودشان بازگردانی. من برای رسوا كردن آنان به یاری تو امیدوارم، پس هرگونه و هرگاه كه می خواهی شر آنها را برطرف فرما، به نیرو و توان تو ای بخشنده ترین بخشندگان.»

آنگاه امام به مجلس معاویه و یارانش رفت. معاویه، حضرت را گرامی داشت و بزرگ شمرد و نزد خود نشاند. در این هنگام، یارانش وارد شده به ساحت مقدس امام حسن و پدر والا مرتبه اش حضرت علی اهانت كردند.

وقتی صحبتهای آنان به پایان رسید، حضرت گفتار خود را آغاز كرد. ابتدا به درگاه خدا سپاس گزارد و قادر متعال را ستایش كرد و بر پیامبر بزرگوار اسلام درود فرستاد و سپس فرمود: «ای معاویه! این گروه به من ناسزا نگفتند، بلكه تو به من ناسزا گفتی، چرا كه تو به زشت خویی انس گرفته ای، بدخواهی تو شناخته شده است، اخلاق ناپسند در جانت ریشه گرفته است. با محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان او دشمنی می ورزی و بر ما ستم روا می داری... شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید آن كسی كه به او دشنام دادید، به سوی هر دو قبله نماز گزارده است؛ در حالی كه تو ای معاویه، نسبت به هر دو قبله كافر بوده ای. او در دو بیعت با پیامبر شركت داشته است، در حالی كه تو نسبت به یكی از آن دو كفر ورزیده ای و دیگری را شكسته ای... علی نخستین مردی است كه به رسول الله ایمان آورد، اما تو و پدرت را پیامبر با بذل مال به اسلام متمایل ساخت. تو و پدرت نفاق در سینه داشتید و ظاهرا دم از اسلام می زدید. علی در روز بدر پرچم پیامبر را بر دوش خود حمل می كرد، ولی تو و پدرت پرچم مشركین را به دست داشتید و بدینگونه نیز بود در نبردهای احد و احزاب. اما در هر سه جنگ، او بود كه شاهد پیروزی را در آغوش كشید و حجت الهی آشكار گردید و خدای متعال دین خود را یاری داد و گفتار پیامبرش را تصدیق كرد. در همه ی جنگها رسول خدا از او خرسند بود و از تو و پدرت غضبناك. علی كسی بود كه شب را در بستر پیغمبر آرمید تا حضرتش از چنگال



[ صفحه 268]



مشركین به سلامت بگریزد و خداوند درباره ی او فرمود: «از میان مردم، كسی هست كه جان خود را برای جلب خشنودی خدا خالصانه می فروشد.» [1] .

همچنین خداوند درباره او فرمود: «همانا سرپرست شما، خداست و رسول او و آنان كه نماز می گزارند و در حین ركوع زكات می پردازند.» [2] .

و رسول گرامی درباره او فرمود: «نسبت تو به من، مانند هارون است نسبت به موسی، و تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.»

اما تو ای معاویه! پدرت در روز نبرد احزاب بر شتری قرمزرنگ سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان تشویق می كرد، در حالی كه تو آن شتر را می راندی و برادرت مهارش را می كشید. وقتی پیامبر شما را دید بر هر سه نفر نفرین فرستاد و فرمود: «خدایا سواره، راننده و مهارگیرنده را از رحمت خود دور گردان.»

به یاد داری كه روزی پیامبر ترا برای نوشتن نامه ای احضار كرد و تو كه در حال خوردن بودی، از آمدن سرباز زدی و رسول اكرم در حقت چنین نفرین فرمود: «خدایا او را هرگز سیر مگردان.» و پدرت را نیز پیامبر هفت بار در هفت جا لعنت فرمود.

اما ای عمروعاص! پنج نفر از مردان قریش ادعای پدری تو را داشتند و در میان آنها، آن كسی كه نژادش از همه پست تر و جایگاهش از همه فرومایه تر بود بر سایرین پیروز گردید و ترا به خود نسبت داد. بدین گونه تو بر بستری مشترك به دنیا آمدی... خود تو در تمام جنگها رویاروی رسول الله ایستادی، در مكه او را آزردی، به وی سخنهای زشت گفتی و به او نیرنگ زدی. تو برای بازگرداندن «جعفر طیار» و همراهانش به حبشه رفتی؛ ولی خدای یگانه ترا ناامید بازگرداند. تو در شعری هفتاد بیتی به پیغمبر ناسزا گفتی و آن بزرگوار در این مورد فرمود: «بارالها، بر او به ازای هر حرف از این اشعار هزار بار لعنت فرما.»

تو برای عثمان آتش برافروختی، آنگاه خود گریختی و دینت را به دنیای معاویه فروختی...



[ صفحه 269]



اما ای ولید! من ترا به خاطر كینه ای كه به علی بن ابی طالب داری سرزنش نمی كنم، زیرا او پدرت را در روز بدر و به فرمان خدا به قتل رساند و تو را نیز به خاطر حضور در نماز با حالت مستی، هشتاد ضربه شلاق زد. خدای تعالی در قرآن تو را فاسق نامیده است...

اما تو ای عقبه! به خدا سوگند نه مرد صاحب رأیی هستی تا پاسخی به تو بگویم و نه از خرد بهره ای داری كه با تو گفتگو نمایم و سرزنشت كنم. عقل تو و كنیزت به یك اندازه است. اما این كه مرا از كشتن می ترسانی؛ چرا آن مرد غریبه را كه بر بسترت خوابیده بود به قتل نرساندی؟ راستی من چگونه درباره كینه ات نسبت به علی سرزنشت كنم؟ در حالی كه او در جنگ بدر، دایی و برادرت را به خاك افكند و به همراه «حمزه» جدت را به قتل رساند.

اما ای مغیره! شایستگی آن را نداری كه در چنین مناظراتی شركت كنی. حدی كه به خاطر زنا باید درباره ی تو اجرا گردد و «عمر» از آن صرفنظر كرد، هنوز درباره ات ثابت است و عمر را خداوند در این باره بازخواست خواهد فرمود و پیامبر نیز از پیش تو را زناكار می دانسته است.

و اما ای كسانی كه در این مجلس جمع شده اید! به خاطر حكومتی كه به چنگ آورده اید، بر ما فخر نفروشید و بدانید كه خداوند می فرماید: «چون بخواهیم مردم سرزمینی را نابود كنیم، تبهكاران را بر آنها مسلط می كنیم و آنها فسق می ورزند و شایسته ی عذاب می شوند و آنگاه سرنگونشان می سازیم.»

پس از آن، امام حسن برخاست، لباس خود را تكان داد و خارج شد. آنگاه معاویه به یارانش گفت: «من قبل از آمدن او به شما گفتم كه یارای مقاومت در برابر او را ندارید، اما شما مرا به این كار وادار كردید. به خدا سوگند، حسن بن علی از این جا برنخاست، مگر این كه تاریكی این جا را فراگرفت. برخیزید و از اینجا بروید، خدا شما را خوار و رسوا گرداند!» [3] .



[ صفحه 270]




[1] قرآن كريم - سوره ي بقره - آيه 207.

[2] قرآن كريم - سوره ي مائده - آيه 55.

[3] علامه سيد محسن امين - در آستان اهلبيت - ص 81 - 91 به نقل از سبط بن جوزي - تذكرة الخواص.